میکده ی عشق

دلنوشته های من

میکده ی عشق

دلنوشته های من

چشمه ی احساس

ازچشمه ی احساس من بایک نفس جوشیده ای

برتن لباس عاشقی از جنس دل پوشیده ای


بنشین برایم قصه ی شبهای بیدارت بگو

بنشین بگو از کی برای بودنم کوشیده ای


بنشین برایت چای اوردم کمی از ان بنوش

طعمش شرابی دیگرست بهتر کجانوشیده ای


اینجا گناهی نیست,درآغوش خود میگیرمت 

دریادلی باچشمه ی احساس من جوشیده ای