-
ب مثل بابا
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 16:01
ب مثل بیسکویت مادری که که بابا گاهی برام میگرفت و من میگفتم اینو که بابا گرفته چرا مادر؟ بابا میخندید و چیزی نمیگفت!! ب مثل بستنی کیم که تو پارک با هم نشستیم وخوردیم ولی حواس بابا جای دیگه بود وبستنیش آب شد. ب مثل بند کفشاش همون صبحی که اومدم براش ببندم دیدم جلوش پوست انداخته و داره پاره میشه یادم افتاد دیروز بابا...
-
دیگر برای من نیستی
چهارشنبه 19 فروردین 1394 19:35
دیگر متعلق به من نیستی,نه دیگر خیره نگاهت نمیکنم دیگر به گوشی خاموشت زنگ نمیزنم دیگر احوالت را از این و آن نمیپرسم حتی اگر کسی از تو گفت میگویم به من چه؟!!!!!!!!!!! دیگر برای من نیستی آخرین بار دیدارمان,آخرین مکالمه ی پشت تلفن باشد خاطره ای برای خودت من نمیخواهم هر چند تو هم نمیخواهی. نه دیگر برای من نیستی وقتی در...
-
زن فال گیر
پنجشنبه 23 بهمن 1393 19:47
ب ه چشمانم شده خیره زنی که... گلی دارد سیه بر دامنی که... به من گوید عزیـزم دختر من و خواهد فال گیرد از منی که... بــده بر من کف دسِّتــــــ ببینُم چرا مشتش کنی چون هاونی که برایم این کف دست آشـنا هست کف دست سفید و روشنی که... اگـر این خط اول را بپیچــــی رسی بر جاده ی اهریمنـی که... در آنجا کلبه ای بی روح ومتروک که...
-
انـــــــــــــــــــار ســـرخ یلدا
پنجشنبه 4 دی 1393 19:57
به پـایـان می رسد پاییز دلـم از عشق تو لبریز شهی از چشمه سارانی نظر داری به این کاریز انـــــــار ســـرخ یلدایم نخواهم میوه ی جــالیز هزاران شــب نمیخواهم همین یک شب به پایم خیز همین امشــب که آرامم شــبی دارم چه شور انگیز تفــــــــــال میزنی حافظ دمی بــــا شــعر من آمیز چو فـــــــردا شد زمستانی به یــــاد آور...
-
چشمه ی احساس
شنبه 24 آبان 1393 19:20
ازچشمه ی احساس من بایک نفس جوشیده ای برتن لباس عاشقی از جنس دل پوشیده ای بنشین برایم قصه ی شبهای بیدارت بگو بنشین بگو از کی برای بودنم کوشیده ای بنشین برایت چای اوردم کمی از ان بنوش طعمش شرابی دیگرست بهتر کجانوشیده ای اینجا گناهی نیست,درآغوش خود میگیرمت دریادلی باچشمه ی احساس من جوشیده ای
-
حتی شما دوست عزیز
چهارشنبه 2 مهر 1393 12:03
زمستان نیامده بخاری ها روشن شده, پنجره ها دو جداره شده, پرده ها کشیده شده من هم پرده ی دلم را کشیدم و با قلم روزگار روی آن نوشتم: کسی اجازه ندارد برای گرمی خودش به دل من بیاید و بهار نشده برود حتی شما دوست عزیز.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 شهریور 1393 18:53
-
غریبه
چهارشنبه 26 شهریور 1393 18:36
غریبه در خیال آتشین عشقم تو را نفرت نامیدم و خودرا بی خیال عشق وعاشقی چیزی نبود جز صداقت که مرا هم گول زد.
-
سیندرلا
سهشنبه 4 شهریور 1393 18:30
ساعت یازده و پنجاه و نه دقیقه و پنجاه و هشت ثانیه و دو ثانیه مانده به جدایی زود بیا من سیندرلا نیستم که کفشم را بذارم یادگاری.
-
شراب شک
پنجشنبه 16 مرداد 1393 02:09
نمیدانم دل دریا و ماهی را ربودم یا... همیشه شعرهایم را برای تو سرودم یا... شبی مستی به سر زد نوش کردم از شراب شک نمیدانم که بعد از آن غبار از دل زدودم یا... و حالا مانده ام در غربت این لحظه ها، اما چو غم آمد نمیدانم که من در را گشودم نگاهم خیره شد تا صبحگاهان بر دل دریا نمیدانم, نمیدانم که هستی در وجودم یا...
-
شد قرار بعد ما در زیر باران
دوشنبه 16 تیر 1393 18:59
یادبادش زیر باران عشق خودتفسیرکردم خواب شیرین تورا باچشم ترتعبیرکردم شد قرار بعد ما در زیر باران ؛ باز باران خیس رویای تو بودم گرکمی تأخیر کردم آن غروبی شاخه گل دادم به دستت نازنینم بانگاهم درنگاهت شوق دل تکثیر کردم خنده ات دل راکشاندش سوی رگبارمحبت تااسیرت شد گرفتم حلقه در زنجیر کردم مرحبا تیری که مستانه به قلبم می...